ارمیا موهاشو اصلاح میکند
سلام گل پاییزی من ارمیا جون دیروز من و بابایی تصمیم گرفتیم موهای بلند و اجغ وجغی ت که خیلی رو نانازی ت تاثیر گذاشته بود رو کوتاه کنیم.بابایی قیچی و شونه بدست بدنبال پسری.و پسری گریزان از قیچی.بابایی هر طرف میچرخید با قیچی, تو هم بدنبالش سرتو میچرخوندی.با هزار مکافات در چند مرحله بلاخره موهاتو که داشت پیچ میخورد رو چیدیم.در حالتهای ایستاده خوابیده نشسته و بغل مامان که کلی گریه هم کردی.فقط مونده بود پس گردنت که بردمت ارایشگاه مردونه و شما مث یه مرد نشستی رو صندلی و اقاهه با ماشین شروع کرد به تمیز کردن پس گردنت ولی تو اصلا اروم و قرار نداشتی و بی تابی میکردی و من و خاله جون زهره دوتایی داشتیمت تا بلاخره اقای محترم تونست پس گردنت رو خط بن...