قصه ی یه بعدازظهر ارمیا و مامانی
سلام گل پسر عزیزم نانازم وقتی که به رفتار و صحبت کردنت توجه میکنم میبینم که ماشالله چقدر بزرگ شدی .خیلی وقته که دیگه نی نی نیستی.حالا یه پسر بچه ی شیرین زبون کنجکاوی که همه چی برات سواله؟ برای اینکه تشویق بشی شیر بخوری شعری که از بچگی ها تو ذهنم بود از شیر رو برات میخونم: شیر برا ما مفیده مانند برف سفیده شیر ما سرحال میکنه قوی و پر(این یه تیکه یادم رفته )کار میکنه هر روز اگه بنوشی هرگز مریض نمیشی دوبار که برات خوندم دیدم داری خودت میخونی شیر براما سفیده مامانی چی بود؟ دو بیت اولشو برات میخونم بسه بسه! خودت ادامه م...