محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

ماه دوازدهم

1391/8/9 17:52
نویسنده : مامان فاطمه
272 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام نانازم

پسر عزیزم میخوام چند روز قبل از فرارسیدن اولین سالروز تولدت از توانایی ها دلبری ها شیطنت هات بگم.از اینکه دست زدن رو خوب یاد گرفتی و تا میگیم ارمیا دست بزن و یا خودمون دست میزنیم مارو همراهی میکنی.دیشب داشتم سریال عمر گل لاله رو میدیدم که یه صحنه همگی دست میزدن گوشت پخته شده ای که تو دستت بود رو انداختی و با فیلم همراه شدی بعداز اون تا اونا تشویق میکردن تو هم همراهی شون میکردی.

بابای کردن رو هم بلاخره بلد شدی و موقع خداحافظی و یا اینکه متوجه شی یکی میخواد بره بیرون تو هم میخوای باهاش بری و رو به ما بابای میکنی.

از بس دوست داری بازی کنی و راه بری اصلا وقتی برای غذا خوردن نداری برا همین بیشتر سرپا غذا میخوری مبادا که بازی کردن عقب بیفته و دیر بشه.هر وقت موقع غذا دادن بهت میشه غصه م میگیری چون نه تنها با اشتها و میل زیاد نمیخوری بلکه بعداز کلی دنبالت اومدن و دادن یه لقمه باید منتظر بمونم بری یه دوری بزنی و دوباره برگردی تا لقمه ی بعدی رو بخوری.

عاشق بالا رفتن از بلندی های مثل مبل تخت و حتی پله ی کوچک که به اشپزخونه و یا سرویس بهداشتی ختم میشه هستی.یه بار هم نه اگه اون بلندی رو کشف کنی هی میری بالا میای پایین.اگه یه جا مهمونی بریم که کارم فقط اینه که دنبالت باشم تا به چیزی دست نزنی و بهمشون نریزی و یا ازیه چیز میری بالا با سر نیای پایین.جدیدا بالا رفتن از تخت رو هم خوب یاد گرفتی وقتی تو اتاق خواب کار دارم و میرم طبق معمئل که همه جا دنبالم میکنی پشت سرم راه میفتی میای و از تخت میری بالا مشکل اینجاست که پایین اومدن درست رو بلد نیستی و میگم ارمیا بشین بیا پایین ولی اصلا به حرفم توجه نمیکنی و همون طور ایستاده میخوای بیای پایین.پاتو هم تا جاییکه تخت جاداره میاری جلو تا ببینی بلاخره میام سراغت یا نه که صد در صد میام کمکت میکنم و هواتو دارم که بیای پایین ولی دست بردار نیستی و دوباره میری بالا و انجامش میدی اینکارو تا من کلافه میشم و بی خیال کاری که داشتم از اتاق خواب میزنم بیرون در رو هم پشت سرم میبندم تا جنابعالی دوباره نری تو اتاق.

علاوه بر بالا رفتن از بلندی دوست داری درهای بسته رو ببندی و دوست نداری دری باز باشه.تا در کابینت وا میشه میری پشتش و هل میدی و میبندی.اگه در اتاق خواب باز باشه میری تو در رو میبندی و تو تاریکی تنها با در بسته میمونی و گریه میکنی که نجاتم بدین.

از عشق به پتوت بگم که غیر قابل توصیفه این علاقه ی بی حدو مرز.کلمه ی پتو رو هم میگی اتوو.

میری از هرجا که باشه حتی تو جا رختخوابی میکشی و میاری و روش میخوابی و ناز میکنی و یه دنیایی داری با اتوهات.چند روز پیش انداختمش تو خشکن اخه از بس بهش محبت داری زود به زود کثیف میشه.بماند که چقدر از اینکه اون توست گریه کردی و رفتیم خونه و مادرجون وقتی برگشتیم از خشک کن در اوردمش و اویزون کردم تا خشک بشه رفتی پتوی نمدار رو کشیدی اوردی و میخواستی باهاش بخوابی پتوی دیگه ای رو که اورده بودم رو اصلا قبول نداشتی .بلاخره هر طوری بود با اون پتو خوابیدی و بعداز به خواب رفتنت یه پتوی دیگه انداختم روت و اون رو انداختم رو بند تا خشک بشه.ولی صبح تا از خواب بیدار شدی دیدی پتوت رو بنده گریه کنان میگفتی اتو....اتووووو من متوجه نشدم که چی میگی اخه ا اولشو واضح نمیگی انگاری میگی توو که فکر کردم توپ رو میگی ولی دیدم داری میری طرف اااتتووووووووو خودت .دادم بهت و کلی باهاش کیف کردی و روش خوابیدی و نازش کردی تا بی خیال شدی.

 

خوشگلم چند روز پیش صورتت کلی جوش های ریز زده بود که وقتی غذاهای گرم میخوردی مثل بادمجون کل صورتت قرمز میشد تا اینکه شربت ضد حساسیت بهت دادم تا صورت مثل گلت دوباره تمیزو لطیف شد.همون روزا که جوش دار شده بود وقتی داشتم باهات بازی میکردم متوجه شدم دوتا دندون نیش بالایی هردوتا همزمان دارن میان بیرون .هوراااااااااااااااااااااااااا

سومین جفت دندون ها هم اومدن بیرون البته این دفعه خیلی بی سرو صدا و اروم .مرسی گلم که اذیتم نکردی و پسر خوبی بودی.دفعه های قبل موقع دندون دراوردنت بدترین روزای عمرم بود چون خیلی بی تابی میکردی خوشحالم که این بار به خوبی و با دردسر کمتری گذشت.مبارکت باشه از این پس بهتر میتونی گاز بگیری... .

این بار تنها عوارض دندونها نق زدن و غذا نخوردن و شبها زیاد بیدار شدن بود برخلاف قبل که تب میکردی اینبار جوش در اورد صورتت.

امید زندگی من شادی خوشی و سلامتی ارزوی همیشگی من برای توست.

ارمیا در حال دست زدن

بازی به سبک ارمیا جون 

اولین توپ ارمیا گلی    

 

هههههههههه مامانی غافلگیرم کردی!!!!!!!!!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

رادین و خانواده
10 آبان 91 17:28
تولد تولد تولدت مبارک
محمد ارمیا جونم یه ساله شدی عزیزم مبارک باشه
انشاالله 100 ساله بشی


ممنونم خاله جون و رادین عزیزم.دوستتون دارم