محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

تولدت مبارک

1391/8/10 22:56
نویسنده : مامان فاطمه
514 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

   تولدت مبارک.تفلدت مبارک.......هپی برس دی تو یوووووووووو!!!!!!!!!!!هوراااااااااااااااااااااااااااااا

ای ارزوی دیروز و امید فردای من

 

 خوشحالم ,خوشحالم که بزرگ شدی یک ساله شدی و هستی.من این بودنت رو دوست دارم .بودنت یه روز ارزوی و رویای من بود که کودکی رو شیر بدم شبها چند بار برای شیر دادنش بیدار بشم .که همیشه مراقبش باشم بوی تنش ارامش بخش من باشه.وچه خوب که امدی و امید و انگیزه ی من برای زندگی شدی.خدایا ممنونم و هزاران سپاس تورا که منو قابل دونستی و این فرشته ی نازنین رو به من دادی.چه نعمت خوب و شییرینی! چه مائده ی اسمانی دلچسبی!

ولی عزیزم دلم تنگه,دلتنگه اون روزای اول و اون نی نی بودنت .اون دست سفید و ناز و انگشتای کشیده.اون صورت نرم و لطیف و اون چشمای روشن و درخشان که همه شون برام تبلور زیبایی بود هرچقدر هم دیگران میگفتن که اصلا به پدر و مادرش نرفته و خوشگل نیست .برام قابل قبول نبود چون تو برای من زیباترین و ناز ترین کودک دنیا بودی و هستی.

پارسال چنین شبی فقط به فردا فکر میکردم به سر اومدن این انتظار کشنده و به اغوش کشیدنت.چقدر دور اتاق و حیاط رو راه رفتم تا شاید در زایمانم تاثیری داشته باشه البته دکترم گفته بود که پیاده روی داشته باشم.تا صبح نتونستم خوب بخواب فکر اینکه فردا چه خواهد شد و لگدهای تو و شکم قلمبه خواب رو از چشمام ربوده بود.صبح زود بیدار شدم و یه دوش دیگه هم گرفتم و با بابایی حاضر شدیم رفتیم خونه ی مادرجون و بعد باهم رفتیم بیمارستان.تا بستری بشم ساعت ده شد بعداز انجام کار اداری دیگه باید تنهایی فقط من و تو میرفتیم تو زایشگاه تا این انتظار بسر بیاد.یه لحظه ترسیدم و گریه م گرفت که چی قراره بشه.مادرجون متوجه حالم شدو گفتم چیزی نیست و رهسپار مکان قرار شدیم و تا ساعت 10 شب که صدای گریه ی نی نی کوچولوم رو شنیدم .

خدایا خیییییییییییییییلیییییییییییییی ممنونم .خیییییییییییییلییییییییییییی سپاسگذارم.یه دنیا شکرت.که اولین سال زندگی پسرم با هر سختی و بی تجربه گی و هرچه بود به خوبی گذشت و حالا من شاهد خنده های مستانه و شادی بخش پسرم هستم .شاهد قدم برداشتن و راه رفتنش و چه لحظه های نابی ست این لحظه های عاشقی بین من و تو!!!!!!

شرمنده گلم میخواستم  با شکلک های رنگی به مناسبت تولدت اینجا رو خوشگل کنم ولی فایرفاکس همراهی م نمیکنه و اینترنت اکسپلورر هم نداریم.هرطوور که شد سعی میکنم از این سادگی درش بیارم.

فردا شب قراره عمه جون و عمو هادی و بابا محمد درکل یعنی خانواده ی بابایی رو برای شام و بعدش یه جشن کوچولو دعوت کنم. و شنبه هم خونه ی مادرجون اینا یه جشن کوچولوی دیگه.تا سال بعد که بتونم یه جشن تولد خوکشل برات بگیرم چون تا سال بعدیش تولدات محرمی میشه.نمیشه جشن گرفت.

نازدونه ی من با هزاران و میلیونها شاخه گل رز و اقاقی و ارکیده تولد مبارک.هورااااااااااااااااااا

 

فردا به یمن بودنت و شادی رو برای ما به ارمغان اوردن جشن خواهیم گرفت.هورااااااااااااا.

نی نی ارمیا

      

 

  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

asal
11 آبان 91 19:55
عزيزم تولدت مبارك.


مرسی خاله جووووووووووووووون.