محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

ماه پر بار

1391/7/18 17:57
نویسنده : مامان فاطمه
309 بازدید
اشتراک گذاری

سلام هستی م نفسم قلبم و همه و همه چی من.

ارمیا گلی افرین مامان تو این ماه پیشرفتات عالی بودن و هر روز یه کار جدید و پیشرفت. تو ماه دوازدهم زندگی داری نشون میدی که واقعا یه ساله شدی و خیلی کارا میتونی نسبت به وقتی که نی نی بودی بکنی.

از کارات بگم که صبحا خیلی جالب بیدار میشی معمولا ساعت ٨ صبح با نق بیدار میشی و شیر میخوری و بعد از شیر میزارمت سرجات و خودم دوباره سعی میکنم که بخوابم ولی یه طوطی خوش سخن در حال حرف زدنه و من کاملا گوش میشم تا ببینم چی میگی اخه باحال حرف میزنی انگاری که مث یه ادم بزرگ میخوای صحبت کنی با ادا و لحن خاص میگی اااووو بو دو ابو انه تو پچو تو ااهههه دداا بده از این جور اواهای دلنشین.من هم که متوجه نمیشم چی میگی میام و باهات از هر دری با همون لحن که خودت داری صحبت میکنی از کارای روز قبلت از توپ بازی و همین چیزا میگم.در کل روز هم در حال صحبت کردنی و وقتی مشغول بازی هستی و یا بابایی از سرکار میاد همین جوری باهامون حرف میزنی .صد حیف که ما منظور تو نازنین رو نمیفهمیم.حتما پیش خودت میگی اینا چقدر خنگن!!!!!آخ

وقتی چیزی میخوای دستای کوچولوی نازت رو برمیگردونی و میاری جلو یعنی بده!حتی وقتی کسی رو میبینی که اشناست و و یا میریم خونه ی مادرجون اولین حرکتت اینه که دوتا دستات رو میاری جلو و ما دوباره خنگ میشیم که منظورت چیه سلام بغل و یا چیز دیگه؟؟

چیزی رو که میخوای و عصبانی میشی داد میزنی و میگی بدددددده بدددددددددده.توپ هم که میگی.

علاوه براینا بیا هم میگی پس لغات نامه ت الان این چند کلمه ست

توپ

بدددددده

بیا.

چند روزیه که دست دستی کردن رو هم بلاخره یاد گرفتی.اما وقتی ازت میخوام که دست بزنی باید کمی فکر کنی و ماهم کلی ادا و اطوار و دست زدن تا جنابعالی بگیری که بابا دست!تشویقخوشگل دست میزنی دوتا پشت سرهم و یکی استراحت و دوتا پشت هم.

از فوتبال حرفه ای در حد لالیگا که خییلی گفتم و تکراری شده ولی از بس این بازیت جالب و دوست داشتنی و نشون دهنده ی استعدادت هست که دلم میخواد همینطور در موردش بگم.

چون عاااااااشق پتوت هستی اسمشو خوب میدونی .میگم ارمیا پتو کو؟ برو بیارش .میری سمت پتو بلند میکنی و میاری و پیشم و بعدهم دراز میکشی و لالا میکن اینقدر این حالتت رو دوست دارم مثل وقتی که میای بغلم و سرت رو میزاری رو سینه م.

عزیزم این روزا علاقه ت به شیر مامانی بیشتر شده طوری که غذا کمتر  و بیشتر شیر میخوری .وقتی هم میخوابی چون زیاد غذا نخوردی هر نیم ساعت بیدار میشی و میخوای همین طور تو دهنت می می باشه.خیلی از دستت عصبانی میشم چون برات سوپ درست میکنم .با تخم مرغ محلی املت درست میکنم قبلا که خیلی دوست داشتی ولی الان فقط دو تا لقمه میخوری  یا اصلا نمیخوری اعصابمو بهم میریزی.

باورم نمیشه یکسال مثل برق و باد گذشت و تو اینقدر بزرگ شدی که میتونی راه بری حرف بزنی بخندی گریه کنی اون نوزاد کوچولو و نحیف که کارش خوابین و گریه کردن مداوم و خرابکاری کردن بود حالا برا خودش مردی شده که یه کوچولو هنوز اون نق نقو بودنش رو داره.ولی بی نهایت دوستت دارم بی نهایت تر از اونی که بتونی فکرش رو بکنی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان امیرناز
19 مهر 91 10:05
سلام عزیزم روزت مبارک


ممنونم خاله جون.
مامان گیسوجون
20 مهر 91 0:53
آخی جانم خدا حفظش کنه
بوسسسس


مرسی عزیزم.بوووووس.