اولین خنده
عزیزم داری روز به روز بزرگتر میشی وبه توانایی هات افزوده میشه
تا چند روز پیش خندیدن بلد نبودی اما حالا هر وقت سر حال باشی دست و پا میزنی و می خندی البته کم پیش میاد سر کیف باشی اون هم تقصیر این دل درد لعنتی است که ول بکنت نیست طوری که برنامه تو ریخته بهم دو روزه که خوب نمیخوابی و خوب شیر نمیخوری دیروز که خیلی اذیتم کردی واقعا خسته شده بودم اما خدا رو شکر امروز بهتر بودی وای از اون لحظه ای که لج بیای یه گریه ای میکنی که نفس ادم بند میاد معمولا روزی سه یا چهار دفعه از اون گریه ها میکنی
از بس نق میزنی وگریه میکنی کم پیش میاد اروم باشی برای همین بابایی هنوز خنده ی زیباتو ندید....
نانازم به قدری دستای کوچولوت قوی شدن که میتونی محکم انگشتم رو تو دستات بگیری یا چیزی رو داشته باشی البته هنوز خوب نمیتونی کنترل کنی
عزیزم تا دو روز دیگه چهل روزت میشه شاید بعد از اون کمی بهتر بشی امیدوارم ....
حالا هم بیدار شدی تا عصبانی نشدی برم بگیرمت
بوس بای