فرشته ی پاک کوچولو
الان که دارم مینویسم تو خوابیدی من هم فرصت رو غنیمت شمردم و اومدم پست جدید بزارم اخه کم وقت میکنم مطلب بزارم کاملا روز و شبم پره دیگه با وجود نازنینت حوصلم سر نمیره تازه بعضی موقع اینقدر خسته میشم که دلم میخواد یکی بیاد نگه ت داره تا کمی استراحت کنم واسه همین یه روز در میون میریم خونه مادرجون اینا تا مادرجون کمکم کنه البته تا قبل از رفتنمون مادرجون چند بار تماس میگیره ومیگه این پسری کجاست دلمون براش تنگ شد وبعد ما زودی میریم خونشون
پسر مامان امروز بود حموم مثل اینکه خیلی حموم رفتن وتمیزی رو دوست داری چون مادرجون میگفت اصلا گریه نکردی و پسر خوبی بودی افرین خوشگلم
عزیزم رفتارت به چند حالت محدود میشه ١.اینکه گریه میکنی و گرسنه ت است٢.گریه میکنی و خودتو خیس کردی که معمولا خرابکاری میکنی ٣. گریه میکنی ودلت درد میکنه ٤.ذر عالم خوابی در کل به ندرت پیش میاد اروم باشی و چشای نازت گریون نباشه باز باشه اگه هم پیش بیاد صبح زود ساعت پنج تا هفت است که بابایی خوابه ونمیتونه گل پسرشو اروم ببینه مسلما بزرگتر شی بهتر میشی ماهم تا اون روز صبر میکنیم
نفسم محرم ماه شور حسینی فرا رسیده امسال تو در کنارم هستی من میخوام تو رو علی اصغر امام حسین درست کنم تا کمی اون عذابی رو که مادر علی اصغر حضرت ربابه کشیدن رو درک کنم
پیر همه بود اگرچه او كودك بود
صبرش ز غریبی پدر اندك بود
می كرد به نی اشاره می گفت رباب
ای كاش سر نیزه كمی كوچك بود
( فرا رسیدن ایام ماه محرم را تسلیت می گوییم )
دوستت دارم گلم امیدوارم زیر سایه خاندان پیامبر به سلامتی تندرستی بزرگ بشی و تو زندگیت ادم با ایمان و درستکاری باشی.