پسر بلا
mamany ت : 20 / 8 / 1390 ز : 7:41 PM | +
گل پسر مامان قدم گذاشتن به این دنیا رو تبریک میگم الهی ١٢٠ساله شی اندازه تک تک سلول های بدنم دوستت دارم
سلام دوستای گلم ممنونم که تو این مدت به یادم بودید ونظر دادین بلاخره به هر سختی بود خوشگل مامان بدنیا اومد اخه من درد طبیعی رو ١٢ساعت کشیدم وبعد چون سر پسری اون قدر که باید پایین نیومده بود با کلی درد ونا امیدی بردنم واسه سزارین ....
تا اینکه فرشته ی من ساعت ٢٢.٨دقیقه روز ١١ابان بدنیا اومد واقعا لحظه ی قشنگی بود وقتی تو اون لحظات سخت صدای گریه نفسم رو شنیدم اون شب شب خیلی خیلی سختی بود همینطور تا٣.٤روز بعدش خیلی سخت بود ولی می ارزید
پسری مامان روزا خوابه شبا بیدار
خیلی هم سحرخیزه ساعت ٥ صبح بیدار میشه
تو این مدت ده روزه خیلی به مادرجون وخاله جون زهره وخاله جون نرگس زحمت دادیم ازشون خیلی خیلی ممنونم
امروز جشن دهمین روز تولد پسری بود
پسرم خیلی بچه خوبی بود اصلا مامانیشو اذیت نکرد
از همگی ممنونیم که بهمون کمک کردن مخصوصا بابا مهدی جون که این چند روزه تنها بود
بابایی بوس بوس من وارمیا جون خیلی دوستت داریم