محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

شنگول پسری

1391/12/4 13:24
نویسنده : مامان فاطمه
382 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازدونه ی شیطون

گلم مهم ترین اتفاق این مدت از شیر گرفتنت بوده چون فقط شیر میخوردی و اصلا هیچ غذای دیگه ای رو نمیخوردی.شب تا صبح و صبح تا شب اویزون من و خوردن شیر و در اخر همچنان گرسنه بودن نتیجه ش بود.شیر من هم  که کم بوده سیر نمیشدی.هفته ی قبل خیلی به خاطر شیر خوردن بسیار اذیتم کردی.لجبازی ها و نق نق هات که بماند.اولین روز بدون شیر خوب بودی اصلا اذیتم نکردی ولی موقع خواب که شد گریه هات هم شروع شد.سه چهار بار بیدار شدی و گریه کردی که گذاشتم رو پام خوابیدی.البته سرلاک و شیر گاو هم یکی دوبار بهت میدم اخه گرسنه ت میشه.شب دوم ولی بدتر بود و موقع خوابیدن خیلی بی قراری و گریه میکردی.بهر دنگ و نگی بود ساعت ١ خوابت برد اونهم با گوش دادن به اهنگ سمنو من و تو.این اهنگ رو خیلی دوست داری از بس گوش دادیم از اهنگ بدمون اومده ولی تو عاشقشی.شب و سوم و چهارم هم تو خوابیدن مشکل داشتی ولی تا صبح ٢-٣ باری بیدار شدی که یا اب میخواستی یا گرسنه ت بود.

غذا هم هی خوب میخوری ولی بیشتر عاشق شکلات هستی که سعی میکنم تافی میوه ای برات بگیرم که کمتر ضرر داشته باشه.روزی چند بار میری سراغ کشویی که میزارمش و پاتو میکوبی و می خوای که معمولا بهت میدم الا نباشه که باید خودت با چشای خودت ببینی تا قانع بشی.

هر چند وقت یه بار کلمه هایی رو برا خودت میسازی که میشه تیکه کلامت.اولیش دسو dassowبوده و بعدیش دداغودهdadaghodeو جدیدا میگی ساوsaw.lمیگم بگو سلام میگی ساومب.هههههههه حرف زدنت خیلی جالب و منحصر به فرده.وقتی میخوای چیزی رو بدی و بگی بگیر میگی بده.که میگم بگو بگیر و شما هم میگی بئی.باید یاداوری کنم تا درست بگیر رو بگی.

بیچاره علی جون این روزا تا تنها گیرش میاری میزنیش.البته یه نوع دیگه هم محبت میکنی ها.مثلا میری سرتو میزاری رو سر و سینه ش و مهربون میشی و دوست داری مدت زیادی همون جوری باشی و لی عزیزم نی نی دردش میاد کوچولوئه.اگه هواسمون نباشه یه سیلی ابدار نصار خواهرزاده ی خوشگل و مهربونم میکنی.کله دوش هم میگیری نی نی رو و اینکار رو خیلی دوست داری ولی خوب یه کوچولو محبتت بیش از حده.

رقیدنت هم خیلی جالبه .یه دستت رو میبری بالا و یه پاتو میاری جلو و د برقص!

تا خرابکاری میکنی میگم ارمیا بریم حموم.تندی میری سمت حموم .عاشق اب بازی هستی چند روز ژیش مادرجون داشته تو حیاط فرش میشسته اب گرم بود شیلنگ رو گرفتی و یه دوش خوشگل گرفتی .کیف میکردی ها !شیلنگ اب بدست میرقصیدی و خودت رو خیس میکردی.

عاشق اینی که یکی دنبالت کنه و دالی بازی باهات کنه.موقع نماز خوندن که داستانی داریم ما.مهر به دست سجاده پخش و پلا.و یه اقای شیطون که میری تو چادر مامانی جا میخوره.گاهی اوقات اصلا نمیفهمم چی خوندم!

من معمولا با پا کیس رو روشن میکنم.تو هم وروجک چند وقتیه که کیس رو هی خاموش و روشن میکنی.دیروز دیدم نه رفه ای شده با پا روشنش کردی. درکل یه سری کارهای مارو زود یاد میگیری و میخوای انجام بدی.وقتی خاله جون نرگس ادامس میجوئه.به دهنش خیره میشی و همون کاری که میکنه رو با دهن خالی انجام میدی .بابایی چند وقت پیش داشته سرامیک های اشپزخونه رو چک میکرده که یکیش لق میزده.محکم چند بار پاشو کوبید پایین و شما هم فورا اون حرکت رو انجام دادی.

بیش از اندازه به تکنولوژی علاقه داری.اگه ببینی گوشی رو زمینه تندی میری میگیریش.اگه مال خاله جون زهره باشه میبری میدی بهش.ولی گوشی عمو نقی و بابایی رو بگیری دیگه نمیدی.خیلی ماهرانه مثل اونایی که خیلی حالیشونه گوشی رو میگیری تو دستت و به صفحه ش نگاه میکنی و دکمه ها رو فشار میدی.چند باری پیش اومده با دیگران تماس هم گرفتی و پیامک خالی فرستادی.

گاهی اوقا با ادب میشی و مثل یه پسر خوب به پشتی یا مبل تکیه میدی و مودب و بی صرو صدا میشینی.عاشق این حرکتت هستم.

اهل درس و مشق هم هستی . دفتر و کتابا رو میگیری و خط خطی میکنی.

در طول این یه ماه 5 تا دندون!دراوردی.اخ که من چقدر از دندون بدم میاد و حرصم میگیره.چون خیلی اذیت میشی.بداخلاقی و بی قراری میکنی.

تو غذاها سیب زمینی سرخ کرده و کتلت و شامی و جوجه کباب رو بیشتر دوست داری.طوری که اگه درست کنم 90درصد مطمئنم که میخوری.درصورتی که پلو کته و سوپ رو احتمال خوردنش 40 درصده.البته این روزا که حال و حوصله نداری و دندون داری درمیاری.

یه کاری که میکنی و خیلی بده و ناراحتو عصبانیم میکنه اینه که غذات رو میریزم تو ظرف و وقتی میخوام رو روفرشی بهت بدم,بشقابو میگیری میری رو فرش جایی که روفرشی نیست و سرو ته میکنی و همه ی غذا رو خالی میکنی رو فرش!گریهوقتی اب میخوای بار اول که خوردی دوباره میای و اب میخوای بهت میدم ولی همه رو میریزی پایین!گریهاگه هم ندم که الم شنگه راه میندازی.معمولا خیلی کم میریزم که حداقل فرش رو کمتر خیس کنی ارمیای شرور!عصبانی

نازنین وروجکم دو سه باری هست که باهم میریم سر کوچه شیر میخریم پیاده.بغلت نمیکنم.جلوتر از تو میرم تا تو دنبالم کنی وگرنه از کوچه ها سر درمیاری و عشقی هرجا دلت خواست میری.

جوووووووووووووونم با همه ی این شیطنت ها و لجبازی ها یه جوری دوستت دارم که نمیتونم تنهات بزارم و ناراحتی ت رو ببینم.دلم نمیاد اونطوری که تو اذیتم میکنی تنبیه ت کنم.چون هرچی باشه با همه ی سختی هاش تو همه ی زندگی منی!

ارمیا با ادب شد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آرینا مو فرفری
9 اسفند 91 19:13
---$$$$$$$$__$$__$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$__$$$$$$(¯`v´¯)$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(*)´¯)$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(*)´¯)$$$ ___$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$ ______$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$ ________$$$(¯`(*)´¯)$$ ___________$(_.^._)$ ____________$$$$$$
مامی مائده
11 اسفند 91 18:57
سلام عزیزم خوبی؟ چرا دیگه نمیای کلوب؟ دلمون تنگ شده گل پسرتم که حسابی شیطون و بلا شده ماشالا. راستی چه خوب که از شیر گرفتیش راحت شدی منم تا سه ماه دیگه بیشتر بهش نمیدم


سلام عزیزم.مرسی.واقعا میتونم از دست ارمیا بیام.خیلی دلم میخواد ولی هر وقت که تونستم بیام کسی نبوده.اره راحت شدم دلم میخواست تا 18 ماهگی تحمل کنم و بدم ولی نشد ارمیا خیلی بد غذا شده بود و فقط شیر میخورد.مرسی از محبتت نازنینم.
مامی مائده
11 اسفند 91 18:58
فکر کنم تا پست قبلی اسممو ننوشتم


سلام.نوشتی گلم!
حدیث
15 اسفند 91 18:17
افرین! چه خوب که شیر و حذف کردی پس دیگه آقا شده گل پسر بلا اون بچه واقعیه که بغل ارمیاست؟؟؟ من تا 1 سالگی مشکات اجازه نمی دادم بچه ها بغلش کنن م بینم که ربون باز کرده پسری خدا حفظش کنه زندگیت و فاطمه جووون