شازده پسر

سلام شاه پسری من

عزیزم تو این مدت تقریبا یه ماهه کلی بزرگ شدی و کارای جدید و بازیگوشی های جدیدتر یاد گرفتی.مهمترین اتفاق هم بدنیا اومدن پسرخاله ی عزیز علی کوچولو است که خییییییییییلییییی بهش محبت داری و دوسش داری از ناز کردن های نه چندان لطیفت کاملا مشخصه.

نی نی ناز ما که حتما به زودی عکسشو میزارم ٢٥ دی ٩١ ساعت ١٠.٣٠ بدنیا اومد.وقتی هم از بیمارسنان خاله جون مرخص شد و می اومدیم خونه یه برف زیبایی میبارید که زیبایی اش فوق العاده و برای ما که برف ندیده ایم یه مورد خاص  و باور نکردنی بود.(اخه اینجا زیاد برف نمیباره).

و اما ارمیای وروجکم که سرماش نمیخواست خوب بشه وقتی رفتیم دکتر بعد از معالجه تشخیص دادن که الرزی(حساسیت حرف مورد نظر رو کیبورد یافت نشد)دارن و چندتا دارو دادن که بعد سه روز خوب شدی ولی باید رعایت کنیم و جلوی دود سیگار و قلیون و اشپزی کردن و مواد سرخ کردنی و این چیزا نباشی .اون دندون اسیاب هم سمت چپی کاملا در اومده ولی سمت راستیه هنوز داره اذیت میکنه و ارمیا هم که لجباز !امروزکلی گریه کرد و نق زد و غذا نخورد.موهای سرم به این زودی از دست این پسر سفید شده.

تو ١٥ ماهگی هم یه کنترل داشتی که وزنت خداروشکر بوده ٩ کیلو و قدت هم ٧٦.

کارای جدید ت هم بازی کردن با دسته ی جاروبرقی.صبح که از خواب پا میشی میری سراغ جارو و من رو هم دنبال خودت میکشی که مامانی بیا جارو بکشیم.بماند که چقدر جاروی بدبخت و فلک زده و پشت رو میکنی و بلند میکنی و میزنی زمین.بلاهای زیادی سرش میاری احتمالا به همین زودی ها باید به فکر یه جدیدش باشیم و یه خرجی رو دستمون میندازی بلاخره.

الان هم جوجو میخوای و پتو بدست اومدی پیشم و لج کرددی فعلا باید برم.شاهکاری های جدیدت باشه برا بعد.