محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

هوراااااااااااااااااااااااااا دومین سالگرد تولد ارمیا جون .بزن دست قشنگه رو.

1392/8/10 23:07
نویسنده : مامان فاطمه
470 بازدید
اشتراک گذاری

 

balloons happy birthday

سلااااااااااااااااااااااااام بر گل پسر ٢ ساله ی خودم

مامانی قربون غر زدنت های مداوم و مامانی مامانی گفتنت بره

مامانی فدات شه که بعد دوسال همچنان بهش وابسته ای و خیلی ببخشید ها ولی از دستت هنوز wcهم نمیتونم برم و همچنان فقط مامانی!

 

مامانی ناز تو بخوره که صبح که بیدار شدی پشتت میخارید.در حال خاروندن پشتت میگی:مامانی ایمیا مییز(ارمیا مریض)کجات مریض شده عزیزم؟

 ارمیا:پست

 

ارمیا تب داری؟

ارمیا :ایه. تب

 

ارمیا تولدت چند شنبه ست؟

-یه شنوه(یک شنبه)

ارمیا مامانی دعوته؟

-ایه!مامانی دعوت.

عزیزم یادت  میاد اون شب تنهایی تو اتاق عمل.ناامید و خسته و تنها .منتظر بودم منتظر به پایان رسیدن اون انتظار طولانی ....

نمیدونم یه دفعه از اون افکار درهم و برهم خودم بیرون اومدم و متوجه صدایی شدم صدای گریه ی فرزندم.ای جانم !این صدای نوزاد من.اشک شوقم سرازیر شد .خوشحال بودم دیگه خستگی و ناامیدی و دلواپسی از وجودم رفته بود.خیالم راحت شده بود تا خانم دکتر کارش تموم شه یه چرتی هم زدم با اینکه خیلی سردم بود...

 

چه شب غریبی بود.اولین دیدار اما اون طوری که  فکر میکردم نبود از بی حالی اون قدری که باید ذوق و شوق نداشتم و خیلی بی حال بودم میخواستم شاد باشم و از خوشحالی بدنیا اومدنت لبخند بزنم و به بابایی تبریک بگم اومدنت رو ولی خنده و لبخند رو لبم ماسیده بود .چه شب طولانی بود با گریه های تو.اونگههههههه.

تا 6 ماهگی اونگه کردن  یکی از مدلهای گریه کردنت بود.

یادته تا 6 ماهگی بیشترین کاری که میکردی گریه بود.

یادته بعد 6 ماهگی نق نق کردن شده بود کارت. البته گاه گاهی هم میخندیدی و سرحال بودی.میخوابیدی اما من بیشتر گریه کردن هات تو ذهنم مونده .شاید دارم بی انصافی میکنم ولی عزیزم این نق نق و گریه و بی قراری ها تا الان تولد 2 سالگی ت ادامه داره و کلافه م میکنه.

 

خب بگذریم ...

از مهربونی هات هم بگم

بابایی انگشتش سنگ برقی گرفته بود هر وقت میدی میگفتی بابایی بو شد!

میرفتی بوس میکردی  انگشت بابایی رو.البته بابایی هم از موقعیت سواستفاده میکرد . هر وقت دلش میخواست بوسش کنی میگفت ارمیا دستم بو شد!

 

 

اخ مییسا در انه.(اخ ملیسا در انه)قسمتی از ترانه محلی مازندرانی جان مار از نیما فلاح که این روزا زیر لب زمزمه میکنم .ارمیا هم بعد من برا خودش میخونه.مخصوصا وقتی که داره گگاشی میکشه.

 

عزیزم 2 مین سالگرد بودنت هزاران بار گلبارون و مبارک .مرسی که هستی.

 

عزیزم این روزا از بس رفتی با لباس کم پایین و برگشتی خونه سرما خوردی و تب داری.زیاد سرحال نیستی .امیدوارم تا یکشنبه که قراره یه جشن کوچک و خودمونی بگیریم سرحال تر بشی.

الان هم دستمو میکشی و ازم میخوای بیام و بخوابونمت و نمیزاری برای تولدت بیشتر از این از خاطرات و شیرین زبونی های جدیدت بگم.

 

بای....

تولدت مبارکککککGifs Animés anniversaire 55کککککک.

 

 

 

پ.ن

ارمیا جونم بااینکه تب داری زود خوابت برد.نمیزاری پاشویه ت کنم .خب ناقلایی دیگه.

 عزیزم تو خونه خیلی روزا حوصله ت سر میره .من هم که کم حوصله!زیاد باهات بازی نمیکنم برا همین روزی چند بار میری پایین و خیلی زود برمیگردی.اگه یه بچه

ببینی از خوشحالی پر میگیری.

تازگی ها عاشق هستی شدی .پریروز یه ربع بیست دقیقه سرکوچه منتظرش موندی تا از مهد بیاد.چون لباست طبق معمول کم بود با هر بدبختی بود برگردوندمت خونه .تا وقتی که هستی اومد کلی خوشحال شدی.از بس دوست داری باهاش بازی کنی و دوستش داری وقتی هستی صحبت میکنه از خنده ریسه میری.!

علی جونم رو هم خیلی دوست داری .حرفایی که باهاش میزنی خیلی جالبن.البته علی هم خیلی دوستت داره.عزیز خاله کلی کارای جدید یاد گرفته و پیشرفت زیادی کرده اما این خاجون ژوره (خاله جون زهره )تنبل وبشو اپ نمیکنه.

 

 مهراسا نی نی زنعمو پییشا(پریسا)که تنها بااسم صدا میزنیش  ماشالله تپل مپل و نانازی شده .چون اینروزا حدودا دو هفته ای میشه که سر حال نیستی یه خورده حس حسادت نسبت به نی نی بیشتر شده شاید هم این بداخلاقی هات از نظر حسادت و این چیزا باشه؟

 

عزیز من گل من تولدت مبارک تولدت مبارک

                  قشنگ شدی تپل شدی شدی مثل عروسک 

تولدت مبارک تولدت مبارک

(فکر نکنم ترتیب شعر رو درست گذاشته باشم به بزرگواری خودتون ببخشید)

 

اما خودم

نمیدونم چمه ولی سرحال نیستم .همیشه یه حس کمبودی تو زندگیم دارم  و از یه چیزی ناراحتم.نمیدونم از خودم راضی نیستم .دلم میخواد مفید باشم و یه کار مفید انجام بدم.ولی اصلا اهل عمل نیستم فقط کارای جدید رو اموزش میبینم مثل خیاطی .رانندگی .زبان و حتی اشپزی هایی که تو سایتهای مختلف میخونم و انگیزه و پشت کاری که برای انجام دادنشون ندارم.

من هیچی. ولش کنید....

 

 

نانازم گلم نفسم با همه ی سختی هاش 2 سال گذشت .مرسی که هستی و با بودنت من مامانی شدم . گلم امیدوارم و از خدا میخوام بهترین بهترینا رو برای تو رقم بزنه و اینده ای روشن در انتظارت باشه . گلم قلب مهربون تو باید مهربون بمونه تو این دنیای نامهربون خوب بودن رو یاد بگیر تو ذهنت نگه ش داشته باشه نزار این دنیای بد خوبی هارو از ذهنت پاک کنه .گلم مهم ترین چیز بودن و بهترین  ادمی بودنه .دوووووووووووووووووووستت دارم.بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

 

 


novo7

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان سام
10 آبان 92 23:01
عسلی تولدت مبااااااااااااااارک
ان شاالله 22222222222222 ساله بشی عزیزم.امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی



مررررررررسی گلم.
مامانی درسا
11 آبان 92 1:05
عزیزم تولدت مبارک امیدوارم روزهایی پر از شادی و سلامتی داشته باشی




ممنونم از محبتت عزیزم


وااااااااای عزیزم ادرس وبت درست نبود.خوشحال میشم ادرستو بزاری بیام به وبتون
hodeys
12 آبان 92 19:13
ووووی وبلاگت چه خوشگل شدهههه
تولدت مبارکککککک
همیشه سالم و سرزنده باشی


مرسی عزیزم