اخرین روز
عزیزدلم امروز اخرین روزیه که تو دل مامانی هستی
فرداشب اگه خدا بخواد وشما پسر خوبی باشی من وتو باهمیم واین انتظار طولانی تموم میشه
یادش بخیر تو این نه ماه چه روزا وشبایی داشتیم اولین ماهها یادته خیلی بهم سخت گذشت همش استرس داشتم که اتفاقی برات نیفته واون تجربه بد دیگه تکرار نشه وسه ماه اول به خوبی وسلامتی بگذره اکثر اوقات برات ایه الکرسی و صلوات میخوندم وهر لحظه از خدا میخواستم برات مشکلی پیش نیاد بیشتر روزا بودیم خونه مادرجون اینا بیچاره بابایی رو تنها میذاشتیم بابایی روزای سختی داشته ازش ممنونیم که تحمل کرد
عزیزم اون روزی رو قرار شد بفهمیم جنسیتت چیه هم رو بزرگی برامون بود البته من وبابایی مطمئن بودیم که شما پسری با این حال استرس ول بکن من نبود وقتی دکتر گفت پسره منو مادرجون کلی خوشحال شدیم اخه گل پسرم تو دایی نداری واسه همین همگی پسر بلا دوست داریم بابایی هم خیلی خوشحال شده بود شب بستنی و شیرینی مهمون بابا مهدی گل بودیم
نانازم چه قدر من باهات حرف زدم توهم تو تاییدش تو دلم تکون خوردی و ورجه وورجه کردی الهی فدات شم فردا میخوای به سلامتی بیای تو بغلم قوربونت برم عسلم
خوشگلم تو این نه ماهی ما خیلی ها رو اذیت کردیم یا بهتر بگم تو زحمت افتادن اولیش بابا مهدیه که خیلی دردسر ها و غر زدن ها وبی حوصلگی هامو تحمل کرد ازش خیلی خیلی ممنونم و از همین جا میگم خیلی دوسش دارم بابایی مرسی
بعد مادر جون وخاله جون زهره که خیلی زحمت کشیدن همرام تا ساری میومدن تا بریم پیش دکتر و خیلی هم معطل وخسته میشدن مامانی گلم و ابجی جون خیلی ازتون ممنونم من وارمیا جون قول میدیم جبران کنیم مگه نه گل پسربلای مامان؟!!
نانازم از اینکه تا اینجا پسر خوبی بودی ممنونم وامیدوارم فردا هم روز خوبی برامون باشه و من زیاد درد نکشم وتو خیلی خیلی راحت بدنیا بیای و برامون مشکل خاصی پیش نیاد
از خدا میخوام زمان زایمان طولانی نباشه و خداوند قدرت تحمل درد رو بهم بده ودر کل همه چی خوب پیش بره و فردا شب تو به سلامتی وتندرستی خونه مادر جون کنارم باشی وهمه رو مخصوصا بابا مهدی جون رو خوشحال کنیم امین امین امیناز همه دوست جونای نی نی وبلاگیم ممنونم ازتون میخوام برامون دعا کنید احتمالا تا ده روز دیگه نتونم پست بزارم چون میرم خونه مامانم شاید همسر گلم عکس نی نی رو بزاره تا اون روز فعلا بای دوستتون دارم