محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

ارمیای عشق مامان!

1391/5/23 14:48
نویسنده : مامان فاطمه
289 بازدید
اشتراک گذاری

ن : mamany ت : 23 / 4 / 1391 ز : 11:16 AM | +

سلام هستی ام

نفسم اینروزا فقط اغوش منو میخوای و دوست داری همیشه کنارت باشم و یه ارامشی ازم میگیری که خودم هم توش میمونم که واقعا من لیاقت این همه محبت بی حد و حرز تو رو دارم یا نه!(کیفیت عکس زیاد خوب نیست شرمنده!)

حس وایستگیت بهم این روزا خیلی پرشوره طوری که حتی (ببخشید)دستشویی هم نمیتونم برم تا دم توالت دنبالم میکنی طوری که امروز وقتی خواب بودی گفتم از فرصت استفاده کنم وبرم حموم ولی بیدار شدی و مستقیم اومدی طرف حموم و داخل که مجبور شدم لباست رو در بیارم و مشغول اببازی بشی ولی بابایی که اومد گرفتت و برای اولین بار پوشک و لباس تنت کرد هرچند دوباره تا در حموم اومدی و مجبور شدم زودتر بیام بیرون.

قدیما اگر میخواستم جایی برم میزاشتمت پیش مادرجون اینا و خیالم راحت بود که می تونن داشته باشنت ولی امشب که جشن عروسیه یکی از دوستان دوران مدرسه ام بود طبق معمول گذاشتمت خونه ی مادر جون ولی بعد یه ساعت خاله جون بارها تماس گرفت که ارمیافقط گریه میکنه و دنبال تو میگرده با اینکه دیدار دوستان بعد مدتها اتفاقی خوب و خوش بود ولی مجبور شدم شام نخورده بیام خونه .وقتی اومدیم دنبالت و بغلت کردم انگاری دنیا رو دادن بهت اروم شدی .مادرجون هم کلی دعوام کرد که چرا بچه رو که اینقدر بهت وابسته س اذیت میکنی و تنها میزاری.میگفت لب به غذا نزدی و شیرخشک هم نخوردی.بهرحال اومدیم خونه سرلاک خوردی و کلی ناز و نوازشت کردم که تنهات گذاشتم این دفعه حتما همراه خودم میبرمت که دوتایی باهم حالشو ببریم .مثلا اون موقع خوابت میومد ولی هنوز بیداری و داری موهامو میکشی!ول بکن موهام هم نیستی.

از شیطونی هات که خیلی گفتم از مصدوم شدن و اینکه تا یه لحظه ازت چشم برمیدارم لبه ی مبل و یا میز رو ول میکنی و با سر نقش بر زمین میشی روزی دو سه بار راحت اینجوری زمین میخوری.بیچاره سرت .عاشق بهم ریختنی ایکی ثانیه هر جای مرتبی رو بهم میریزی.شیظونک مامانی!!!!!!!!!!!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)