محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

مامانی برم گژ بخرم.

طبق معمول هر روز که چند بار میری روی اپن میشینی و اون بالا بازی میکنی.یه سکه 100 تومنی پیدا میکنی و با ذوق میگی مامانی پول! میای پایین و سکه بقول خودت پول!بدست میری سمت در.در رو باز میکنی و مشغول پوشیدن دمپایی میشی.میگم کجا؟ -برم گژبخرم.پشته بخرم.تخپه بخرم. -با کدوم پول؟ -سکه ی توی دستت رو نشون میدی وو میگی اینا.   -میخوای تنها بری؟ -اره تی نا برم . -برو پایین بابا رو صدا بزن باهم برید. -همینطور که داری پله های زیادمون رو میری پایین میگی پشته بخرم.تخمه بخرم.گژ بخرم.... میری پایین مثل اینکه بابا نیست.میری سمت در حیاط که تنهایی بری .من هم لباسمو میپوشم و میام پایین.صدای عزیز رو میشنوم که میگه کجا بری؟ شما هم جوا...
12 آذر 1392

شعر گاپ حنایی و بزرگ

مامانی:گاو حنایی و ارمیا:بزگ -نمیترسه: -حتی زگگ(گرگ) -از بقیه -بزگتره -مواظب -دوئوبره(دوروره) -هی میخوره -شیر میده -هم کره هم -پئیر میده -میدونی کیه صاحب اون -مشتوون(جناب مشتی رمضون) کتاب خوندن رو خیلی دوست داری .ماشالله خیلی زود هم یاد گرفتی ولی یه اخلاق بدی که داری اینه که وقتی حوصله ت خیلی سر میره کتاب رو پاره پوره میکنی.هرچی میگم بده نکن هم اصلا توجه نمکنی.از اون دوتا کتاب شعری که برات خریدم چیزی نمونده و فقط شعراش تو ذهنمون باقی مونده. شعرای دیگه رو تو ادامه مطلب میزارم....     -این پرنده -یه غاشه(غازه) -گردن اون -دازه(درازه) تو گرمای -تابیستون(تابستون) -جوجه داره -فآوون(فراوون...
5 آذر 1392

جمله ها و کلمه هایی که ارمیای دو ساله میگه

ایمیا بلد نیست(هر وقت ازت میخوام کاری بکنی فورا میگی ایمیابلد نیست!)   من تق تق میخوام(با تاکید رو میخوام مثل سلطان عمو امخ یا همون عمو پورنگ خودمون) نمیخوام ایمیا جیش کرد. نخن!(نکن) خراب شد اب گوزشت خورد.اب گوزشت میخوام.(اب گوشت) بابایی ماشین خراب شد!؟درست! شیکست شاهت(ساعت) شوآلات(شکلات) میی شم(مریضم)   دوبائه:دوباره. ایمیا مییش شد(مریض) از دست مامانی بگیر مامانی بیا. شبت(شربت) من اب میخوام ایمیا بو شد شننینه ها!:سنگینه آ.موقعی که ازت میخوام چیزی رو بلند کنی میگی حتی وقتی ماشینت رو میخوای بگیری میگی شننی نه ها! گود بای پاتی محمود:گود بای پارتی محمود ...
21 آبان 1392

یه روز قبل از جشن تولد و شب تولد

  عزیزم   تولدت مبارک. سلام  گل پسرم عزیزم تولدت شنبه  بود ولی چون عمه جون و خاله جون زهره  جشن عروسی دعوت بودن جشن تولدت رو انداختیم یکشنبه که همه باشن. و اما در شب تولد واقعی ت یه اتفاق نادری افتاد.چون چند روز سرما داشتی و تب .شربت سرماخوردگی و استامینوفن تاثیری نداشت .غروب رفتیم دکتر که گفتن گلو ت چرکی شده و کمی هم گوش هات درگیر شده .چندتا شربت داد و اومدیم خونه .شب شام هم نخوردی .اون روز فقط عصرونه کمی اب گوشت خوردی.دوباره یکی دوهفته ست که بد غذا شدی.خلاصه شام نخورده گرفتی خودت خوابیدی.چون اون روز خیلی بدقلقی کردی از شام نخوردنت ناراحت بودم و سرت داد زدم که کم کم خودت خوابت برد...تازه خوابت برده بود که...
13 آبان 1392

ارمیا و سفر به بانه

سلام عزیزم  اینروزا حال و احوال وبگردی و اپ کردن وبلاگ  زیاد نیست.بهم ریخته م و به ارامش نیاز دارم... هفته ی قبل یعنی 4 شنبه راهی سفر به بانه شدیم که از مدتها قبل بابایی برنامه ریزی کرده بود.به همراه پدرجون اینا و خاله جون زهره شون.مدت سفرمون خیلی کوتاه و فشرده بود.سه روزه!حدود 1000 کلیومتر تا خود بانه فاصله بود. مسیر سفرمون به این صورت بود:تهران-مرقد امام-اتوبان ساوه-همدان-سنندج-سقز-بانه. در کل بیشتر سفر رو تو ماشین بودیم .شب اول رو همدان تا بعدازظهر روز بعد بودیم. به عباس اباد و گنجنامه شهر همدان سری زدیم و راهی بانه شدیم .شب ساعت 8 رسیدیم بانه ولی بابایی خیلی از رانندگی طولانی مدت خسته شده بود و از اینکه راهی این سف...
23 مهر 1392

سیام عزیز

سیام م ایمیا مشن اوم(من ارمیا موذن اومدم) مامانی نیشت. پییشا دون نی نی .یایا.نی نی اومد.یفت با(پریسا جون مامان نی نی.نی نی لالا.نی نی اومد رفت بالا. ایدا ارشو بیو باشی دیده!(ایدا و ارزو بیاین بازی دیگه!) آ عیی نکن دیده عیی(ا علی نکن دیگه) دشت عزیز بو شد:دست عزیزی جون بو شد. مامانی توپوها:توپولوها عاااااااااااااااااااشق این برنامه ای.صبح بیدار میشی حتما باید تماشا کنی. بییم یس زویه .بییم داداشی.:بریم نرگس زهره داداشی.خاله جون صداشون نمی کنی .میگی اجون. بلاخره تونستم از شیشه شیر هم بگیرمت.تا یه هفته شبا بیدار میشدی و برای شیر لج میکردی.میگفتی شیر شیر.خلاصه بهر سختی بود گذشت.خداروشکر دیگه برا شیر بیدار نمیش...
23 مهر 1392

ارمیا در شهریور92

سلاااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااام ما برگشتیم با کلی کارا و حرفای جدید و قشنگ ازارمیا دخترعموی ارمیا جون مهراسا جون بدنیا اومده و چند روز پیش جشن تولدش بوده ارمیا میگه نی نی امو آآ یعنی نی نی عمو لالا کرده.نی نی شیر .نی نی جیش .نی نی آآ. ارزو رو میگی ارشو.از وقتی که میتونی اسمشو بگی بیشتر باهاش جوری و باهاش بهتر  کنار میای. تقریبا بیشتر کلمه هایی که میشنوی رو تکرار میکنی. عزیزم راستش از لطف و کنجکاوی های شما دکمه ی پاور کیس خراب شده که بعداز بردن به تعمیرگاه فهمیدیم که مادربردش هم خراب شده خلاصه اینکه بی کامپیوتریم و با تی وی میریم وبگردی که خیلی اعصاب خوردکن است.الان هم با لپ تاپ خاله جون اومدم .این...
23 مهر 1392

مثل یه طوطی سخن گو

سلام پسر گلم ای شیطونک شسیرین زبون و نانازی من امروز از بس بهم میپیچیدی و مامان مامان میکردی کلافه م کردی و فرستادمت خونه مادرجون .الان هم با خیال راحت نشستم تا بعد مدتها با ارامش وبتو اپ کنم.اخه دیروز بعد کلی تایپیدن اقا فضوله دکمه بک کیبورد رو فشرد و همه ی نوشته هام پرید.دیگه حوصلم نمیگرفت بنویسم تا حالا دیدم نیستی گفتم بهترین فرصته. اخیییییییش کامپیوتر خودم!دلم براش تنگ شده بود .مال خودم یه چیز دیگه ست. با لب تاپ و تی وی اینا اصلا نمیتونم راحت کار کنم. وقسمتی از شیرین زبونی های شیرین عسلم.... مامانی:ارمیا خدا چندتاست؟ ارمیا:اکی(با انگشت اشاره یکی رو نشون میدی) -ارمیا خدا کجاست؟ -با(با سر بلا رو نشون میدی).بای ...
23 مهر 1392

عیی یفت مشد

علی جونم یکی دو هفته ی پیش رفته بوده مشهد زیارت امام رضا برای یه هفته نبود -ارمیا علی کجا رفت؟ -عیی یفت مشد. -ارمیا خاله جون کو؟ -یفت مشد -ارمیا خاله جون برلتچی سوغاتی بیاره؟ -کیشکیش(کشمش) بعد اینکه خاله جون و علی جونم از مشهد به سلامتی اومدن ... خاله جون:ارمیا برات یه دید خریدم قرمزه! -دید امش(دید قرمز) مامانی:ارمیا خاله جون برات چی خرید؟ -کیشکیش.دید امش.تی تی.جوآب. جوووووووووووووووونم فدات شم خیلی باحال حرف مزنی عزیزم.علی جونم خاله زیارتت قبول.یه هفته نبودی دلمون برات یه ذره شده بود هی روز شماری میکردیم یه هفته تموم بشه.بووووووووووووووووووووووووووس واسه پسر خاله های نانازی و وروجک. ...
23 مهر 1392