محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

اخرین روز

عزیزدلم امروز اخرین روزیه که تو دل مامانی هستی فرداشب اگه خدا بخواد وشما پسر خوبی باشی من وتو باهمیم واین انتظار طولانی تموم میشه یادش بخیر تو این نه ماه چه روزا وشبایی داشتیم اولین ماهها یادته خیلی بهم سخت گذشت همش استرس داشتم که اتفاقی برات نیفته واون تجربه بد دیگه تکرار نشه وسه ماه اول به خوبی وسلامتی بگذره اکثر اوقات برات ایه الکرسی و صلوات میخوندم وهر لحظه از خدا میخواستم برات مشکلی پیش نیاد بیشتر روزا بودیم خونه مادرجون اینا بیچاره بابایی رو تنها میذاشتیم بابایی روزای سختی داشته ازش ممنونیم که تحمل کرد عزیزم اون روزی رو قرار شد بفهمیم جنسیتت چیه هم رو بزرگی برامون بود البته من وبابایی مطمئن بودیم که شما پسری با این حال است...
31 تير 1391

i miss you my dear

ن : mamany ت : 6 / 8 / 1390 ز : 10:59 AM | + سلام گل پسری خوشگلکم مامانی زیاد حالش این روزا روبراه نیست اخه دلم برای نانازم اندازه سوراخ جوراب مورچه شده دلم میخواد الان تو بغلم بودی ودستای کوچیکت تو دستم بود و کلی از کنار هم بودنمون لذت میبردیم ای کاش دقیقا میدونستم کی قدم رنجه میکنی و پا تو قلب من میذاری دیگه اینقدر انتظار نمیکشیدم و فکرو خیال نمیکردم تنها دغدغه فکری من شده بدنیا اومدنت عزیزدلم بیا زودتر همین امشب بیا وخیال مامانی رو راحت کن ودل مامانی رو شاد کاکل زری چند روز پیش جهیزیه خاله جون زهره رو بردیم خونش خیلی خوشگل شده حالا فقط همه منتظر شما هستن وبعدش هم انشالله عروسی!!! سیسمونی گوگول ...
31 تير 1391

بارون

سلام کوچولوی من امروز 8/8/90است وشما 39هفته و3روز داری یعنی فوقش 4روز دیگه هستی تو بغل مامانی   عزیزدل مامان حس میکنم این روزا خیلی دلگیره اخه چند روزه هوا ابری وبارون میاد من بارون رو دوست دارم ولی از اونجایی که این همه انتظار برای تو دلتنگم کرده بارون این احساسمو تشدید میکنه الهی قربونت برم اینروزا هوا خیلی سرد شده وقتی لطف کردی وتشریف اوردی باید لباسای گرمتو بپوشی نانازم نمیخواستم تا اومدنت پست بزارم اخه این روزا حس حالم یه جوریه ومطلبم همه شبیه هم شده وخسته کننده ولی چه کنم که نتونستم وقتی بارون این رحمت الهی میباره نمیدونی چه قدر قشنگه هرچند تو منطقه ی ما عادیه ومعمولا این نعمت رو همیشه داریم اگه چندوقت ...
31 تير 1391

فرود یه فرشته

 : mamany ت : 4 / 8 / 1390 ز : 1:58 PM | + فرود یه فرشته كودكي كه آ ماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد، اما من به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟.................... خداوند پاسخ داد:در ميان تعداد بسياري از فرشتگان، من يكي را براي تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداري خواهد كرد.......................... اما كودك هنوز اطمينان نداشت كه مي خواهد برود يا نه: - اما اينجا در بهشت، من هيچ كاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اين ها براي شادي من كافي هستند.......................... خداوند لبخند زد: فرشته تو برايت آواز خواهد خواندو هر ر...
31 تير 1391

مامانی منتظر

خوشگلکم تو کی میخوای بیای گلم عزیز مامانی همه نی نی هایی که ازت کوچک تر بودن بدنیا اومدن فقط تو هنوز تو دل مامانی بعضی موقع ها پشیمون میشم ومیگم ای کاش سزارین میکردم ومنتظر زایمان طبیعی نمیموندم اون جوری تو الان تو بغلم بودی نانازم میترسم بعد این همه انتظار و صبر واسه زایمان طبیعی سر اخر مجبور شم سزارین شم وای خدای من نه نمیخوام عزیزم نمیدونی چه روزای سختیه نمیتونم شبا خوب بخوابم باید به پهلوی چپ بخوابم اخه پشتت و ستون فقراتت تو سمت راستمه وقتی به راست میخوابم خیلی بهم فشار میاد میترسم این فشار به تو هم بیاد واسه همین عذاب وجدان میگیرم وتا صبح به چب میخوابم جدا از اینکه چند بار میرم دستشویی راه رفتن ونشستن رو که نگو!!!همه چی...
31 تير 1391

دل نوشته

  به نام خالق زیبایی ها امروز روز دحوالارض است چه روز با شکوهی روزی که خداوند بزرگ همه دنیا رو افرید چه خالق مهربونی داریم خدایی بخشنده وچه قدر در رابطه با ما مخلوقات نه چندان شاکرش مهربون ورحیم برخورد میکنه ما ادما شاید تو زندگی مون خیلی جاها این مهربونی هارو حس کنیم ولی خیلی زود فراموش میکنیم و دوباره میشیم همون بچه تنبل و حرف گوش نکن   خداوند منان تو زندگیم خیلی به من لطف کرده و چیزای خیلی خوبی به من بخشیده شاید خیلی چیزایی که همه دوست دارن داشته باشن رو نداشته باشم اما این چیزایی که دارم خیلی با ارزشن اولیش پدر و مادر و خانواده عزیزم هست که من به خاطر داشتن همچین پدر ومادر فداکار با محبت ومهربونی افتخار ...
31 تير 1391

روزای اخر

سلام مامانی من چطوری گوگول مامانی خوشگلم بیشتر از یه هفته است که به وب سر نزده بودم اخه گیگمون تموم شده بود وباید صبر میکردیم دوره جدیدمون شروع بشه دلم واسه صفحه م تنگ شده بود تا از خونه مادر جون اینا اومدیم تندی اومدم تا بنویسم   نانازم تنها دو هفته دیگه تا قدم گذاشتن به این دنیا مونده و تا کمتر از ٢هفته دیگه میای بغل مامانی و بابایی وما کلی کیف میکنیم عزیزدل مامان تو رو خدا زودتر بیا چون تا ١٤ابان خیلی دیره ومامانی تا عروسی خاله جون زهره زیاد وقت نداره خوشگلم تو از هر نظر شرایط بدنیا اومدن رو داری پس زودتر بیا و همه رو با اومدنت خوشحال کن مادرجون که از چند روز پیش شروع کرده به سوال کردن که من دردم شروع شده یا نه؟ ...
31 تير 1391

قاطی پاطی

سلام مانی بلا گل پسری نمیدونی اینروزا چقدر کار داریم عروسی پسرخاله مامانی تموم شده امروز وفردا هستیم عروسی عمو اصغر و همچنان داریم برای خاله جون زهره جهیزیه اش رو کامل میکنیم از طرفی من دارم لباسا وسیسمونی کوچولوم رو ردیف میکنم که تقریبا همه چی گرفتم مونده یه بلوز خوشگل که دیروز سایز قلب مامان رو نداشتن قرار شد بیارن و بگیرم عسلم وای که چقدر لباساتو دوست دارم وچقدر نازن دلم میخواد هر چه زودتر این چند روز باقی مونده بگذره من یکی یکی اونا رو تو عروسی خاله جون زهره تنت کنم دیروز برات یه پیش بندی لی گرفتم خوشگله مبارکت باشه مادرررر!!! وای عزیزم عروسی خاله جون نزدیکه من هنوز هیچی واسه خودم نخریدم   راستی گلم دوشن...
31 تير 1391

امید

سلام مامانی من چطوری خوشگلم عزیزم امروز بودم پیش دکترم صدای قلب نازنین تو که برام ضربان زندگیه شنیدم چه قدر تند تند و با نظم میزد دلم میخواد تا قبل از بدنیا اومدنت صدای قلبتو ضبط کنم این دفعه که رفتم درمانگاه شاید اینکارو بکنم از خانم دکتر پیوندی که خانم دکتر خیلی خوب ومهربون من بود خواستم که منو معاینه کنه وبگه که زایمانم طبیعیه یا سزارین که ایشون گفتن این هفته زوده چون هفته 36ام هستم احتمال پاره شدن کیسه اب یا خونریزی و تحریک شدن محرک های درد با معاینه هست که اینا باعث میشه شما زودتر بدنیا بیای که الان زوده گفت اگه میخوام معاینه بشم هفته ی بعد خوبه وازم در مورد محل زایمان پرسید که گفتم همون بهشهر میرم چون ما بیمه تکمیلی نداریم مجبور...
31 تير 1391