محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

من شیطونکم

1391/5/6 23:05
نویسنده : مامان فاطمه
297 بازدید
اشتراک گذاری

mamany ت : 18 / 4 / 1391 ز : 2:15 PM | +

 

سلام دوستای گلم

واااااااااااااااااای نمیدونید چقدر کیف میده که لبه ی میز عسلی و مبل رو میگیرم و میایستم دیگه تو اینکار حرفه ای شدم.تازه چند قدم هم برمیدارم تا به چیزی که میخوام برسم و بگیرم مخصوصا اگه اون چیز کنترل باشه.هووووووووووووووم من میخوام!!!!!!!!

نمیدونم چرا اصلا دیگه دوست ندارم به حالت دراز کشیده و یا ٤ دست و پا باشم همش دوست دارم بیاستم راه برم.وقتی مامانی دستمو میگیره تا باهم راه بریم من تند تند قدم برمیدارم و کلی ذوق میکنم و از خودم خوشحالی در وکنم.

خونمون اینقده شلخته شده!!!!!!!!که نگو!هههههههه خب من اینکارا رو میکنم دیگه. هی اسباب بازی هامو میریزم اینور و اونور.هی رو میزی هارو میکشم و میندازم پایین.حتی به سطل زباله ها هم رحم نمیکنم و همشون رو سر وته میکنم و خالی میکنم رو زمین.مامانی بیچاره رو بگو که همش باید خرابکاری های منو تمیز کنه.خب من شیطونکم دیگه!

من خیلی اب دوست دارم هم برای خوردن که از اب خوردن هیچ وقت سیر نمیشم و وقتی لیوان میبینم یاد اب میافتم و باید اب بخورم و هم اینکه حموم رفتن و اب بازی رو دوست دارم بجز دیروز که عزیزجون منو برد حموم چون خوابم میومد و گرسنم بود کلی جیغ و داد کشیدم که ولم کنید من الان حموم نمیخوام.میخوام برم بخوام .عزیزجون بیچاره هم تندی منو شست و مامانی منو گرفت و لباس تنم کرد و بعدش هم رفتم واسه لالا!خب عزیزجون با مامانی هاهنگ نکرده بود و منو برده بود حموم وگرنه مامانی میدونست که من لالا دارم و با این حال برم حموم جیغ و داد را میندازم.

جدیدا میدونید چی خیلی توجه م رو جلب میکنه؟اینکه به تابلو ها و مجسمه های رو دیوار علاقه دارم و با شوق نگاشون میکنم و یه لبخند خوشگل و ملیح هم تحویلشون میدم.اونا هم مث اینکه خیلی از من خششون میاد چون همیشه منو میبینن میخندن.

مامانی هم که اینروزا فقط فکر لباس و مدل کیف و کفش و مانتوی مجلسی ست .اخه یه دو ماه دیگه عروسیه عمو هادیه مامانی از حالا رفته تو کار مد و لباس.هی از این سایت به اون سایت از این عکس به اون عکس.تازه فقط تا حالا درحد دیدن و فکر کردن و مدل انتخاب کردن بوده به بازار و خرید کردن نرسیده خدا به داد من برسه که باید ساعت ها گشنه و تشنه بمونم از دست این مامانی!!!!!

یه مدل لباس شیک هم واسه من دیده اگه اون مدلو اینجا بتونه پیدا کنه اخه خیلی شیکه اگه بگیره واسم یه جنتلمن واقعی میشم.البته وقتی مامانی به خاله جون گفته خاله جون بهش گفت که با این پسر لجبازت میخوای همچین لباس شیکی براش بگیری!مگه ارمیا حوصله ی این لباسارو داره.راست هم میگه خاله جونم ولی خوب من هم میخوام تو عروسیه عموجونم خوش تیپ کنم دیگه!

من اینروزا خیلی پسر خوبیم اخه هم مامانی رو خوشحال میکنم و غذام رو میخورم که سوپ رو فعلا بیشتر دوست دارم و شبا هم ودم تنهایی لالا میکنم یعنی با گریه زاری نمیخوابم.فقط یه موضوع اینه که اصلا اروم و قرار ندارم و پر انرژی همینطور بازی میکنم.

بووووووووووووووووووووووووووووس واسه نی نی هاتون.جیگراشون رو خام خام بخورین.هههههههههه

همه ی دوست جونامو چه دختر چه پسر ییییییییییییییییییییییییییییییییه عااااااااااااااااااااااااام دوست دارم.

راستی این عکسام واسه ی حدودا یه ماه پیشه و زیاد جدید نیست من حالا بیشتر مو دارم و اونقدرهاهم کچل نیستم.بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)