محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

ارمیا و تابستون و چندتا عکس جدید...

سلام بر یه دونه ی خودم... ای ارمیا ای ارمیا تو کی میخوای بزرگ شی مادرررررررر!!!!!!یعنی یه روز میشه که من بیام اینجا و از متانت مهربونی.حرف گوش کن بودن.اروم بودن و غذا خوردنت بگم... خیلی عصبی و کم حوصله ایی این روزا...زود عصبانی میشی و داد میزنی...مخصوا کارایی که من روشون حساسم رو انجام میدی تا حرمو دربیاری...خلاصه بدجور به پرو پای هم میپیچیم...از وابستگی ت به من هم که اصلا کم نشده هیچ !!!!!!!هنوز روی پام میشینی...من باید دهنت غذا بدم تا بخوری...لجبازی و بهونه گیری و...بماند!!!!!! در این بین حرفای قشنگ و بیشتر از عقلت هم میزنی که گفتنش خالی از لطف نیست... چند روز پیش بودیم خونه مادرجون اینا من کار داشتم...به من م...
12 تير 1394

ماه رمضون و برگشت از سفر...

سلام ما بعداز 4 روز که مهمون اقامون بودیم برگشتیم...خیلی سفر خوبی بود... ارمیا هم که سختی های خودش رو داره و سفر با ارمیا بدون سختی غیر قابل تصوره!!! باور میکنید تو این 4 روزه این بچه یه وعده ی درست و حسابی هم غذا نخورد...صبحونه فقط چای و نهار و هم فقط نوشابه و شام هم یه بسته ادامس!!!!!!دراین بین هم برات ابمیوه و کیک و این چیزا میخریدم لب نمیزدی و با اکراه میخوردی...اما هرچی هم که میدیدی لج میکردی و میخواستی و میگرفتی و مرفتی بدن اینکه بر کنی و پولش رو حساب کنم!!!!!!! لجبازی و شیطنت و کمی هم لوس بودن جزئی از صفاتت شده مادرررررر!!!! اما روی هم رفته سفر خوبی بود.... دیروز صبح برگشتیم وااای که چقدر سفر با ا...
31 خرداد 1394

زیارت امام رضا (ع)

سلاااااااااااااااام سلام ارمیا جون داره میره مشهد پابوس امام رضا... بچه م اولین باره میره مشهد وو میشه مشهدی ارمیا...   یه دوساعت دیگه راه میوفتیم...امیدوارم که به سلامت برسیم و جای همه ی دوستان رو هم سبز...   انشالله قسمت همه ی دوست داران بشه..امین ...
26 خرداد 1394

واااااااااای چه سوپرایزی!!!!!!!!!!!!

واااااااااااااااااااای من دیروز 712 تا بازدید داشتم.......چه جالب!!!!!!!!!     نکنه بگید چه ندید بدید بازیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ولی از معدود دفعاتی بوده که تا این حد بازدید داشتم .شگفت زده شدم!!!!!!!!!!              ...
29 ارديبهشت 1394

چندتا عکسسسسسسسس 94

       وروجکامون قبل از عید.موهای ارمیا چقدر بلند بودددددد.                                                       ارمیا جونم و مهدیا.اون پشتی هم فرزان!                                ...
17 ارديبهشت 1394

نازدونه

سلام بر نازدونه ی خودم از اون جهت گفتم نازدونه که جدیدا وقتی صحبت میکنی.یه ناز وادای میدی و می کشی کلمات رو که نگو! مثلا امروز صبح سر سفره ی صبحانه میگفتی:ماماااااانی باباااااااا حاجییییییی عینک خرید 2 تا.اما برای من نخرییید.چون که من باهاش رفتم بیرون بچه خوبی نبووودم و سلام نکردم. راست میگی عزیزم از این نظر بچه ی خوبی نیستی و سلام نمیدی.نمی دونم چطور متوجه ت کنم که باید به هرکی رسیدی سلام بدی.اونجور مواقع یکدنده میشی و اصلا سلام نمیدی و دست طرف مقابل باید خسته بشه از بس منتظر دستت مونده! وااااااای که چقدر اون موقع ادم شرمنده میشه!ولله! جدیدا یاد گرفتی مازندرانی صحبت میکنی.البته خیلی ها این رو بی ادبی یا افت ک...
10 ارديبهشت 1394

عکس بجا مونده از یه تولد کوچولو

سلام فکر کنم وسطای اذر ماه بود .بعداینکه خیلی تولد تولد میگفتی وو دلت شمع فوت کردن میخواست یه روز نهار که خونه ی خاله جون بودیم برای دلخوشی شما یه کیک کوچولو خریدیم تا شمع فوت کنی و از تولدت خوشحال بشی.که اتفاقا خیلی هم بهت خوش گذشت و خوشحال شده بودی و ذوق میکردی. عکس ها رو تازگی ها گرفتم که گفتم بزارم تا یادگاری بمونه کیک تولد 3 سالگیت!!!!!! البته خاله جون زهره هم کادو روز بعد یه دست بلوز و شلوار باب اسفنجی که دوست داشتی برات خریده دستش هم درد نکنه!   از ذوقت همون بالای اوپن شمع هارو فوت کردی...   این هم از کیک اینجا دارید عمو نقی رو برای خوردن کیک بیدار میکنید...   این هم از ذوق...
5 ارديبهشت 1394