بوی ماه مهر ماه مدرسه و اری جونم
سوم مهر 95 اولین روز از مهد ارمیا جون.ساعت 8:30صبح....
ارمیا جون با شوق و ذوق بیدار شد و اماده رفتن به مهد شد...تا وارد مهد شدیم بچه های گریون و مامانا رو دید و یهو قیافه ش تغییر کرد..بردمش توی کلاس و صندلی ش رو نشون دادم.که خانم مدیر گفتن مامانا نمونن.من اومدم بیرون و ارمیا موند و گریه و مهد و خانم مدیر که دستشو نگه داشت...اما من اومدم خونه تا ساعت 11:30 که رفتم دنبالش.دوباره همون ارمیای اول صبح بود وشاکی از اینکه بهشون صبحونه ندادن..از روز بعد با بابایی رفتی.چونن اگه من میبردم صد درصد دوباره گریه و لجبازی میکردی!!!!!!!!!
ارمیا جون و همکلاسی هاش و واحد کار اتش نشان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی