محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

ارمیا شوتبالیست میشود

1391/7/6 13:50
نویسنده : مامان فاطمه
302 بازدید
اشتراک گذاری

خب دوستای محترم توپ جلوی پای ارمیا گلی است و او با قدرت یه قدم برمیداره و بله پاش به توپ اصابت میکنه و او یه شوت میزنه هورا!دوباره ارمیا گلی مصمم شده و به همین صورت به دنبال توپ قدم برمیداره و شوت هم میزنه.الته گاهی مواقع هم از کنار توپ عبور میکنه و رد میشه و برمیگرده میبینه که ای وای توپ همراش نیومده یه دور میزنه و برمیگرده سمت توپ و دوباره تلاش میکنه و یه شوت محکم میزنه هورااااااااااااااا!تشویقمرسی عزیزان این بود گزارش شوتبال ارمیا گلی.حالا بریم سراغ کارای دیگه ش :

-اسم اشیا رو میدونی وقتی بهت میگم ارمیا توپ کو به دنبال توپ میگردی و با چشم به اون اشاره میکنی و میری که بگیریش.

-وقتی بهت میگم یه چیز رو بهم بدی که تو دستته مثلا گوشیت رو دستت رو به سمتم دراز میکنی و میدی بهم ولی گاهی اوقات دلت نمیاد کاملا ولش کنی و بدی بهم اما فیگورش رو میگیری.خوراکی هم دستت باشه به این قصد به سمتمون میگیری.ای دست و دل باز!

-از دست این ارمیا خان سفره ی شام و نهار ما در هم برهمه.دستای من همش مشغولن با یه دست غذا میخورم و با دست دیگه وسیله های روی سفره رو از جلوی ارمیا گلی برمیدارم ومیزارم سمت چپ.ولی ارمیا مصمم تر از این حرفاست و خیلی سریع خودشو به سمت چپ میرسونه و من نیز عکس العمل سریعی از خودم نشون میدم و وسیله هارو انتقال میدم سمت راست.این بازی موش و گربه ادامه داره تا بابایی غذاش رو تموم کنه و جنابعالی رو تحویل بگیره که غذای من هم رو به اتمام میره و در کل من هیچی از طمع و مزه ی غذا نمیفهمم.

-ارمیا گلی به قند خوردن هم علاقه داره.قندون رو هرجا که باشه پیدا میکنه و خیلی حرفه ای چندتا قند به جیب میزنه و یواشکی با اون ٤ تا دندون جلویی ش قرچ قروچ میده و میخوره.اخ من چه قدر از این کارت و قند خالی خوردن بدم میاد.چای هم که نگو با اینکه نباید بخوری ولی یه اشتیاقی نشون میدی و عجولانه منتظر چای خوردنی که مهلت نمیدی برات خنک کنم.

-بلاخره موفق شدیم بهت یاد بدیم که پسر استکان چایی بوئه و جیزه میسوزی.البته خاله جون زهره زحمتشو کشید من که هرچی میگفتم قبول نمیکردی.الان هروقت استکان میگیریم سمتت و میگیم بو!فورا پا به فرار میزاری و میخوای در بری که نسوزی.خدارو شکر این مورد رو متوجه شدی.

با همه ی این چیزایی که گفتم کاکل زری مامان خیلی پسر فهمیده و باشعوری هستن طوری که اگه تشخیص بدی که نباید به وسیله ای دست بزنی یه نگاه مظلوم و اجازه گیره به طرف مقابل میندازه و در همون حال دستت داره میره به سمت اون وسیله و منتظر عکس العمل طرفی.میبینی چیزی نمیگه دستت رو پس میکشی و دوباره اینکارو میکنی و باز هم دستت رو عقب میکشی .چند بار این کارو تکرار میمنی تا مطمئن شی که کسی بهت چیزی نمیگه و میتونه دست بزنی و کنجکاوی کنی بینی چیه.این رو هم بگم که این مورد در باره ی وسیله های خونه ی خودمون صدق نمیکنه و همه چی رو بهم میریزی ولی اگه خونه ی مادرجون و یا مهمونی باشی ابرو داری میکنی و این شیوه رو پیش میگیری.افرین عزیزم من بهت افتخار میکنم که اینقدر با ادبی.

ماشینمونو فروختیم اخه رنگش مشکی بود خیلی زود کثیف میشد قرار شد بابایی یکی دیگه بخره.من یه کوچولو ناراحتم و دلم بهش هست اخه تازه بهش عادت کرده بودم و رنگشو هم دوست داشتم اخه مشکی رنگ عشقه!بهرحال که رفت...

نوبتی هم باشه نوبت عکسای اقا ارمیاست.....

ارمیای شوتبالیست

ببینم چه جنسیه؟محکم هست؟

مامانی وقتی دارم راه میرم یه عکس قدی ازم بنداز ببینم چقدر حرفه ایی؟

ارمیا در حال دندون قروچه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فرناز مامان رادین
10 مهر 91 15:46
یعنی من خودم تنهایی فدای این فیگورای بامزت ارمیا گلی


میسییییییییییی خاله جون فرناز.من هم کلی خاله ی خوشجلمو دوست دالم.بووووووووووووووووووووس
مامی مائده
10 مهر 91 21:45
ماشالا به این قد رعنا و قدمهای استوار افرین که یاد گرفتی راه بری


مرسی خاله مائده جون لطف داری .بوس