محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

پدر...

mamany ت : 15 / 3 / 1391 ز : 11:59 AM | + سلام نانازم امروز روز پدره روز باباجونامون امیدوارم همیشه سایه ی پدرامون بالا سرمون باشه برای همسرم عزیزم بهترین هارو برای تو و خانواده ی سه نفرمون از خدا میخوام و امیدوارم خداوند بهترین ارومغانشو یعنی سلامتی رو بهت ببخشه تا من و ارمیا وجود گرما بخش زندگیمون رو کنارمون داشته باشیم نازنینم امسال اولین سالیه که به عنوان پدر این روز رو بهت تبریک میگم چه نیکوست این لفظ و چقدر پدر بودن بهت میاد پدری که ارمیای من میتونه بهش تکیه کنه و دست نیرومندش رو همیشه رو شونه هاش حس کنه و از داشتن کوهی چون تو به خود بباله مرد من عشق مهمون همیشگی لحظه های مان باد. خوشحالم که امسال هردو هم...
23 مرداد 1391

ماه خوبی

mamany ت : 31 / 4 / 1391 ز : 1:50 PM | + یادش بخیر سفره ی سحری رو مامان جونم مینداخت و بابا هم مارو صدا میکرد فاطمه و زهره پاشین سر سحره بیدار شین سر سحره!بابا همیشه اینو میگفت نمیدونم یعنی چی و از کجا اومده ولی دوستش داشتم من و زهره بیدار میشدم و تا یه ده دقیقه ای هنوز خواب تو چشامون بود و چشامون سنگینی میکرد و باز خوابمون میومد تا کم کم عادی میشد و سر حال میشدیم.نرگس چون کوچکتر بود معمولا بیدار نمیشد با اینکه دلش میخواست بیدار بشه و ما هی صداش میکردیم ولی خواب براش شیرین تر از این حرفا بود که از رخت خواب دل بکنه و روز که فرا میرسیدمینالید که چرا منو بیدار نکردین؟و ما با کلی قسم و ایه باید به خانم کوچولو بفهمونیم که بابا ...
23 مرداد 1391