محمد ارمیامحمد ارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

ارمیای پاییزی من

فرود یه فرشته

 : mamany ت : 4 / 8 / 1390 ز : 1:58 PM | + فرود یه فرشته كودكي كه آ ماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد، اما من به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟.................... خداوند پاسخ داد:در ميان تعداد بسياري از فرشتگان، من يكي را براي تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداري خواهد كرد.......................... اما كودك هنوز اطمينان نداشت كه مي خواهد برود يا نه: - اما اينجا در بهشت، من هيچ كاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اين ها براي شادي من كافي هستند.......................... خداوند لبخند زد: فرشته تو برايت آواز خواهد خواندو هر ر...
31 تير 1391

مامانی منتظر

خوشگلکم تو کی میخوای بیای گلم عزیز مامانی همه نی نی هایی که ازت کوچک تر بودن بدنیا اومدن فقط تو هنوز تو دل مامانی بعضی موقع ها پشیمون میشم ومیگم ای کاش سزارین میکردم ومنتظر زایمان طبیعی نمیموندم اون جوری تو الان تو بغلم بودی نانازم میترسم بعد این همه انتظار و صبر واسه زایمان طبیعی سر اخر مجبور شم سزارین شم وای خدای من نه نمیخوام عزیزم نمیدونی چه روزای سختیه نمیتونم شبا خوب بخوابم باید به پهلوی چپ بخوابم اخه پشتت و ستون فقراتت تو سمت راستمه وقتی به راست میخوابم خیلی بهم فشار میاد میترسم این فشار به تو هم بیاد واسه همین عذاب وجدان میگیرم وتا صبح به چب میخوابم جدا از اینکه چند بار میرم دستشویی راه رفتن ونشستن رو که نگو!!!همه چی...
31 تير 1391

دل نوشته

  به نام خالق زیبایی ها امروز روز دحوالارض است چه روز با شکوهی روزی که خداوند بزرگ همه دنیا رو افرید چه خالق مهربونی داریم خدایی بخشنده وچه قدر در رابطه با ما مخلوقات نه چندان شاکرش مهربون ورحیم برخورد میکنه ما ادما شاید تو زندگی مون خیلی جاها این مهربونی هارو حس کنیم ولی خیلی زود فراموش میکنیم و دوباره میشیم همون بچه تنبل و حرف گوش نکن   خداوند منان تو زندگیم خیلی به من لطف کرده و چیزای خیلی خوبی به من بخشیده شاید خیلی چیزایی که همه دوست دارن داشته باشن رو نداشته باشم اما این چیزایی که دارم خیلی با ارزشن اولیش پدر و مادر و خانواده عزیزم هست که من به خاطر داشتن همچین پدر ومادر فداکار با محبت ومهربونی افتخار ...
31 تير 1391

روزای اخر

سلام مامانی من چطوری گوگول مامانی خوشگلم بیشتر از یه هفته است که به وب سر نزده بودم اخه گیگمون تموم شده بود وباید صبر میکردیم دوره جدیدمون شروع بشه دلم واسه صفحه م تنگ شده بود تا از خونه مادر جون اینا اومدیم تندی اومدم تا بنویسم   نانازم تنها دو هفته دیگه تا قدم گذاشتن به این دنیا مونده و تا کمتر از ٢هفته دیگه میای بغل مامانی و بابایی وما کلی کیف میکنیم عزیزدل مامان تو رو خدا زودتر بیا چون تا ١٤ابان خیلی دیره ومامانی تا عروسی خاله جون زهره زیاد وقت نداره خوشگلم تو از هر نظر شرایط بدنیا اومدن رو داری پس زودتر بیا و همه رو با اومدنت خوشحال کن مادرجون که از چند روز پیش شروع کرده به سوال کردن که من دردم شروع شده یا نه؟ ...
31 تير 1391

قاطی پاطی

سلام مانی بلا گل پسری نمیدونی اینروزا چقدر کار داریم عروسی پسرخاله مامانی تموم شده امروز وفردا هستیم عروسی عمو اصغر و همچنان داریم برای خاله جون زهره جهیزیه اش رو کامل میکنیم از طرفی من دارم لباسا وسیسمونی کوچولوم رو ردیف میکنم که تقریبا همه چی گرفتم مونده یه بلوز خوشگل که دیروز سایز قلب مامان رو نداشتن قرار شد بیارن و بگیرم عسلم وای که چقدر لباساتو دوست دارم وچقدر نازن دلم میخواد هر چه زودتر این چند روز باقی مونده بگذره من یکی یکی اونا رو تو عروسی خاله جون زهره تنت کنم دیروز برات یه پیش بندی لی گرفتم خوشگله مبارکت باشه مادرررر!!! وای عزیزم عروسی خاله جون نزدیکه من هنوز هیچی واسه خودم نخریدم   راستی گلم دوشن...
31 تير 1391

امید

سلام مامانی من چطوری خوشگلم عزیزم امروز بودم پیش دکترم صدای قلب نازنین تو که برام ضربان زندگیه شنیدم چه قدر تند تند و با نظم میزد دلم میخواد تا قبل از بدنیا اومدنت صدای قلبتو ضبط کنم این دفعه که رفتم درمانگاه شاید اینکارو بکنم از خانم دکتر پیوندی که خانم دکتر خیلی خوب ومهربون من بود خواستم که منو معاینه کنه وبگه که زایمانم طبیعیه یا سزارین که ایشون گفتن این هفته زوده چون هفته 36ام هستم احتمال پاره شدن کیسه اب یا خونریزی و تحریک شدن محرک های درد با معاینه هست که اینا باعث میشه شما زودتر بدنیا بیای که الان زوده گفت اگه میخوام معاینه بشم هفته ی بعد خوبه وازم در مورد محل زایمان پرسید که گفتم همون بهشهر میرم چون ما بیمه تکمیلی نداریم مجبور...
31 تير 1391

ماه اخر

  خوشگلم دقیقا یه ماه دیگه تا بدنیا اومدنت مونده هورا هورا تا کمتر از یه ماه دیگه گل پسرم میاد تو بغلم!!! نانازی نمیدونی از اینکه این روزا داره به پایان میرسه چقدر خوشحالم ولی میترسم استرس دارم که چه جوری باید بدنیا قدم بذاری! بهرحال چه طبیعی وچه سزارین هردوتاش سخته فقط دعا میکنم واز خدا میخوام همه چی خوب پیش بره پسری مامان به راحتی وبدون هیچ مشکلی وصحیح و سالم بپره تو بغل مامان نانازمامان این روزا همش همه جا عروسیه .عروسی پسر خاله مامان داره تموم میشه وبعد عروسی عمو اصغرشریک کاری ودوست بابایی شروع میشه اما من نمیتونستم برقصم ومثل قبل خوش بگذرونم اخه قلمبه ام وبخاطر گل پسری زیاد بهم خوش نگذشت اما مهم نیست انشالله پ...
31 تير 1391

مامانی

سلام خوشگل مادر: امروز میخوام چندتا از عکسای دوران بارداری رو برات بزارم اولین عکس مامانی در ماه چهارم بارداریه وقتی هنوز خیلی کوچولو بودی ما با عزیزو عمو امیدو عمو هادی شون اینا رفته بودیم جنگل البته اون اولین هفته ای بود که میرفتیم چون قرار گذاشته بودیم هر جمعه بیایم در دل طبیعت این عکس مال ماه ششم بارداریه وقتی که با عمو حسین شون رفته بودیم دریا اما بابایی با ما نیومده بود اخه تا از سر کار بیاد ما رفته بودیم جاش خیلی خالی بود خوشگل مامان این عکس هم واسه ماه هشتم ...
31 تير 1391

سن نی نیم

وروجک مامان طبق محاسبات من امروز تو 35هفته و3روز داری وحدودا 32روز دیگه مونده تا به دنیا اومدنت الهی قربونت برم مامانی با اینکه دلم میخواد طبیعی زایمان کنم تا زودتر به تناسب اندام برسم چون 29و28ابان عروسی خاله جون زهره است ولی دلم میخواد حداقل یه هفته هم که شده زودتر به دنیا بیای یعنی میشه!!! ...
31 تير 1391

اولین روز

سلام مامانی بلاخره امروز موفق شدم این وبلاگو برات درست کنم البته هنوز خیلی تازه کارم ودقیقا نمیدونم چه کاراییی باید بکنم ولی اینقدر تلاش میکنم تا بتونم کاراشو تا قبل از بدنیا اومدنت تموم کنم ...
31 تير 1391